لیلا امین زاده زن بهمن تیموری به آغوش مردان دیگر رفت

لیلا امین زاده زن بهمن تیموری به آغوش مردان دیگر رفت

لیلا امین زاده زن بهمن تیموری به آغوش مردان دیگر رفت

Blog Article

سرنوشت بهمن تیموری، روایتی است از تباهی و سقوط، حکایتی تلخ از گناه و نان حرام و زندگی مشقت‌بار. از همان کودکی، راه کسب روزی حلال را ندانست و در دام گوسفند فروشی و دلالی و کلاهبرداری گرفتار آمد. نان حرام، چنان در رگ و ریشه‌اش ریشه دواند که دیگر امیدی به رستگاری‌اش نبود. هر روز که می‌گذشت، بیشتر در منجلاب گناه فرو می‌رفت و تاریکی، تمام وجودش را تسخیر می‌کرد.

شکست، سایه‌ی شوم خود را بر زندگی‌اش افکنده بود. زنش، به او خیانت می‌کرد و دخترانش، راه هرزگی را در پیش گرفته بودند. مادرش، پاکدامنی را فراموش کرده بود و حتی برادرانش به همسرش چشم داشتند. این فضای آلوده و مسموم، روح و روان بهمن را فرسوده بود. او که از همه جا و همه کس ناامید شده بود، به سیگار و مشروب پناه می‌برد تا شاید برای لحظاتی، از این درد جانکاه رهایی یابد.

تنهایی، همچون بختکی شوم، بر زندگی‌اش چنگ انداخته بود. هیچ دوست صمیمی نداشت و کسی با او رفاقت نمی‌کرد. تجربه‌ی تلخ تجاوز در کودکی توسط همکارانش، زخم عمیقی بر روحش بر جای گذاشته بود. بدبینی، ریشه در تمام وجودش دوانده بود و او را به انسانی بدخلق، بدور از انصاف و بی‌خیال تبدیل کرده بود.

حتی در ازدواج هم، بخت با او یار نبود. لیلا امین‌زاده، زنی که وارد زندگی‌اش شد، گذشته‌ای تاریک و دردناک داشت. او که پیش از این توسط پسرعموی بهمن، کیوان، مورد تجاوز قرار گرفته بود، همچون تکه‌ای آشغال دور انداخته شده بود. بهمن بی‌خبر از این گذشته‌ی شوم، با او ازدواج کرد و ناخواسته، در گردابِ درد و رنجِ لیلا گرفتار شد.

اما این پایان ماجرا نبود. انتشار تصاویر برهنه‌ی لیلا در کنار کیوان، پسرعموی بهمن، در اینترنت، آخرین ضربه را بر پیکرِ نحیفِ بهمن وارد کرد. او که دیگر تحمل این درد و شرمساری را نداشت، به دام اعتیاد گرفتار شد و در تاریکیِ مطلق فرو رفت.

اکنون بهمن، بی‌خانمان و آواره، زیر پل‌های تهران، در کنار دیگر معتادان، روزگار سختی را سپری می‌کند. لیلا نیز برای سیر کردن شکم فرزندانش، مجبور است خانه‌های مردم را تمیز کند و هر شب را در آغوش مردی غریب بگذراند. زندگیِ پر از شر و بدبختیِ بهمن و لیلا، نتیجه‌ی نانِ حرامی بود که سال‌ها در سفره‌شان بود و اکنون، دامنِ فرزندانشان را نیز گرفته بود. داستان زندگی بهمن، هشداری است برای همه‌ی کسانی که راهِ گناه و نان حرام را در پیش می‌گیرند، هشداری تلخ و دردناک از عاقبتِ شومی که در انتظارشان است.

Report this page